http://shohada.org/fa/shahid/content/369176

شناسه خبر: 369176
۱۴۰۳-۱۱-۴ ۱۲:۲۱

خاطراتی از شهید عسگر باقری

مادر شهید می گوید: پسرم علاقه زیادی به شهادت داشت وقتی به جبهه می رفت به من گفت مادر تا می توانی مرا ببین و ببوس معلوم نیست که من برگردم یا نه پدرش در حال نماز خواندن بود که با صدای بلند گفت الله اکبر به او گفتم صبر کن پدرت با تو کار دارد. بعد از نماز پدرش سرش را بوسید برایش دعا کرد و او گفت این سر باید فدای اسلام شود.

برادر شهید- علیرضا باقری- می گوید: شهید بزرگوار از روحیه بالایی برخوردار بودند. خوش گفتار و شوخ طبع بودند بسیار منطقی و صبور بود. نظم و انضباط خاصی داشت. همیشه سعی می کرد مشکلات مردم و فامیل را حل کند و به خاطر همین مردم خیلی او را دوست داشتند با اینکه حقوق خودش کم بود اما به افراد بی بضاعت محل کمک می کرد.

دوست شهید- علیرضا یوسفی- می گوید: فردی متین و وارسته بود و از هر گونه شوخی بیجا پرهیز می کرد چهره بشاش، استقامت، احترام به والدین و نماز اول وقت از خصوصیات بارز شهید بود.

به جهت متانت و وقار زیاد مورد احترام همگان بود. ایشان وقتی در مخابرات کار می کردند تا دیروقت آن جا بودند و کار می کردند وقتی ساعت 2 یا 3 شب به خانه می آمدند به مادرشان می گفتند اگر کسی زنگ زد و می خواست به پسرش در جبهه زنگ بزند مرا بیدار کن نگو خسته است. آن ها منتظرند من در خانه خودم هستم و آن ها در حال جنگ.