https://shohada.org/fa/shahid/content/175490
شناسه خبر: 175490
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۷:۲۱
خاطرات بعد از مجروحيت
راوی حسن جابری: مرتبه دومی که مجروح شده بود، موقع رفتن به روستا همراهشان بودم. با تأخیر زیاد به روستا رفتیم. پدر و مادر و اقوام خیلی حسّاس شده بودند. مکّرر سوال می کردند که مجروح نشدی؟ آیا سالمی؟ ایشان با خنده و لحنی آرام می گفت: بلی، سالم هستم. یکی دوساعت گذشت، هنوز ول کن نبودند و سوال می کردند. شهید فرمود: حالا که ول کن نیستید (پیراهنش را باز کرد) می گویم تیر خوردم و این هم آنچه شما دنبالش هستید. از جائی که تیر با قلب شهید چندان فاصله ای نداشت، صحبت های بسیار عادی و روحیه او همه را به گریه واداشت و تمام جمعیت را با چشم مشاهده نمودم که گریه می کنند.