در آغازین روز تیرماه سال ۱۳۴۷ هجریشمسی ناصر محمّدی، فرزند عبدالله، در خانوادهای کشاورز در احمدآباد اردکان پابه عرصۀ وجود نهاد؛گویا به والدینش الهام شد که این مولود مبارک را “ناصر” بنامند؛ به این امید که شاید روزی به ندای “هل من ناصر” سرور و سالار شهیدان لبّیک خواهد گفت.پس از ۶ سالگی در زادگاهش احمدآباد وارد دبستان احمدی شد. پس از چهار سال تحصیل در مقطع ابتدایی درس و مدرسه را رها کرد و در مشاغل آزاد به خدمت به همنوعانش همّت گماشت. بیشتر اوقات به بنّایی مشغول بود.به شهادت اعضای خانوادهاش، ناصر فردی بسیار خوش اخلاق، خوشرو و خوش رفتار بود. اهل مسجد و نماز جمعه و جماعت و مجالس قرآن و دعای کمیل و توسّل بود. خود غیبت نمیکرد، دیگران را هم به غیبت نکردن سفارش میکرد.در کارهای خانه به اهل خانه کمک میکرد و نسبت به همه مهربان بود. جزو اولّین افرادی بود که در احمدآباد عضو بسیج شد. نسبت به حجاب خانواده بسیار حساس بود و مرتّب سفارش حجاب میکرد.پس از سنّ بلوغ با دختری از خانواده مذهبی و متدیّن در احمدآباد ازدواج کرد. ثمره ازدواجش دو فرزند دختر میباشد.زمانی که دشمن بعثی به میهن ما حمله کرد؛ ناصر آرام و قرار نداشت. زن و فرزند و علائق دنیوی مانع از حضور او به جبهه نشد.در بسیج ثبت نام کرد و پس از آموزش راهی جبهههای نور علیه ظلمت شد. در صفّ لشکریان نور حضور یافت و در ۶ عملیّات شرکت کرد. مدّت ۲۱ ماه و ۴ روز از بهترین زمان عمر خود را در جهاد گذراند و آخرین مسئولیّتش فرمانده دسته بود. او عاشق شهادت بود.سرانجام در چهارم خردادماه سال ۶۷ در کربلای شلمچه در تک عراق به شدّت مجروح شد و روح بلندش به ملکوت پر کشید؛ ولی جسم پاکش به علّت شدّت آتش دشمن و اوضاع نا مساعد منطقه سالها در کربلای شلمچه ماند و زیارتگاه افلاکیان بود تا عاقبت درتاریخ ۱۳۷۴/۸/۱۴ پس از ۷/۵ سال دوری از وطن جسم مطهرش به وطن بازگشت وبعد از تشییع با شکوه بر روی دوش و دستان امّت قدرشناس اردکان و احمدآباد در گلزار شهدای احمدآباد اردکان به خاک سپرده شد.
تصاویر
زندگینامه
وصیت نامه
دلنوشته ها
بمنظور درج دلنوشته می بایست ابتدا در سایت ثبت نام بفرمایید.