خرداد ماه سال 1343 در شهرستان الیگودرز و از سلسله جلیله سادات كودكی چشم به جهان گشود كه تاب ماندن نداشت و از كودكی خود را برای زود رفتن آماده می كرد. او چون بازوی قدرتمند الهی بود كه برای خانواده «امامی» هدیه شد. از این رو نام مباركش را «یدالله» نهادند و تحت تربیت اسلامی به پرورش او پرداختند. زندگی پاك، ساده و بی آلایش خانواده از كودكی روحیه ساده زیستی و دیگر دوستی را در او ایجاد كرد. با هیبت سیادت از تعصب و غیرت مردانه ای برخوردار بود و از كمك به درماندگان لذت فراوان می برد. سید یدالله دوره ابتدایی را در مدرسه سروان عبدالهی و راهنمایی را در مدرسه حكیم نظامی با موفقیت به پایان برد. همزمان با آغاز نهضت اسلامی، در كنار پدر به صفوف مبارزین پیوست و با شعارهای انقلابی و مشت های گره كرده نوجوان خود علیه بیداد ستمشاهی فریاد كشید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حراست از دستاوردهای انقلاب مدتی در جهاد سازندگی، کمیته نفت و بخشی از عمر پربار خود را در كمیته انقلاب اسلامی سپری كرد. سید، با لباس سبز كمیته انقلاب اسلامی تصمیم به مبارزه با دشمن بعثی متجاوز را گرفت و پس از كسب رضایت خانواده راهی مناطق نبرد حق علیه باطل شد. در جمع رزمندگان لشگر «28 محمدرسول الله» در منطقه «شلمچه» به نبرد با دشمن رفت. در همان اعزام نخست، یار او را پسندید و با شراب ناب شهادت به استقبالش آمد. 1366/3/28 همزمان با غروب آفتاب، خورشید زندگی او نیز در دنیای خاكی بر اثر اصابت تركش خمپاره غروب كرد و با پوشیدن خلعت شهادت به دیدار معشوق شتافت. پیكر پاكش به الیگودرز منتقل و در گلزار شهدا به خاك سپرده شد. رفتن سراسر شور است و غوغا، رفتن اوج گرفتن از باند پرواز زندگی خاكی به سوی افلاك است، رفتن دل به دریا زدن است و در وادی بیكران آسمان بال در بال فرشتگان ساییدن است. پس باید رفت، رفت و در غربت سنگرها با نوای سوخته دلان همدم شد و خود را دوباره یافت.
زندگینامه
دلنوشته ها
بمنظور درج دلنوشته می بایست ابتدا در سایت ثبت نام بفرمایید.