سدالله مهدی در 21 رمضان سال 1345 هجری شمسی در شهر وزوان به دنیا آمد. درست در شب شهادت مولی الموحّدین علی بن ابی طالب چشم به جهان گشود و دیدگان از عروج مولایش تر نمود و از داغ این غم عظیم با نوای کودکانه اش روضه خوان این مصیبت جان گداز گردید. پدرش حاج رمضانعلی به کشاورزی مشغول بود. اسدالله در سال 1352 وارد مدرسه جهاد فعلی گشت و این دوران مقارن با انقلاب و جنبش توده های مردمی علیه رژیم منفور پهلوی بود. اسدالله با سن کمی که داشت امّا آگاه نسبت به مسائل سیاسی بود. در راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها و شب نامه ها و چاپ تصاویر حضرت امام بر روی دیوار ها اهتمام جدی داشت. پس از پیروزی انقلاب و در سال 1358 بعلت مشکلات مالی و فقری که دامان گیر مردم شهر وزوان بود علاوه بر علاقه ای که به تحصیل داشت عرصه علم را رها نمود و ناچار جذب بازار کار گردید. در سال 1359 تصمیم گرفت جهت کسب تجربه در زمینه ی ساخت اسکلت های فلزی به تهران رود که پس از چند ماهی عراق به ایران حمله کرد و اسدالله از آن عشقی که به آرمان ها و مقدساتش داشت به پایگاه های اعزام نیرو مراجعه کرد اما به دلیل سن کمی که داشت از پذیرش وی خودداری نمودند لذا با ناراحتی بازگشت. چند سالی گذشت تا اینکه در سال 1364 مشمول خدمت مقدس سربازی گردید همه این مدت تا مشمولیتش را در تهران مشغول ساخت اسکلت های فلزی بود. در هجدهم تیرماه سال 1364 جهت گذراندن دوران آموزشی او را به خراسان فرستادند.حدود سه ماهی را در لشکر 77 خراسان آموزش دید و پس از آن به اندیمشک و از آنجا به محور نفتی سومار منتقل گردید. نهایتاً در بیست و پنجم آذرماه سال 1365 در محور نفتی سومار در عملیات کربلای 6 با رمز یا زهرا(س) در اثر اصابت ترکش توپ به قلبش به درجه رفیع شهادت نائل گشت. شهید اسدالله مهدی بسیار به خانواده خویش به خصوص پدر و مادر بزرگوارش علاقه داشت. فردی اجتماعی و غیرتمند بود از دروغ و تزویر دوری می جست و تأکید می نمود نیتّتان را برای خدا خالص کنید چرا که هر کاری که در نیتش قصد قربت نباشد ناچار به کام تباهی کشیده خواهد شد. نماز اول وقتش پای بر جا بود و به آن اهمیّت ویژه ای می داد و آن را به دوستان و خانواده اش سفارش می کرد و براستی شهادت زیبنده ی این مردان خداست.
زندگینامه
وصیت نامه
دلنوشته ها
بمنظور درج دلنوشته می بایست ابتدا در سایت ثبت نام بفرمایید.