https://shohada.org/index.php/fa/shahid/content/341516

شناسه خبر: 341516
۱۴۰۱-۵-۲۷ ۱۳:۳۲

آقا فرمودند: بفرمایید سردار

زمان دیدار با آقا خانواده‌هایی بودند که یا تک پسر خانواده شهید شده بود یا چند شهید بودند. من خیلی خوشحال بودم، چون محمد حسین کوچک بود و دو ماه و نیم بود، دوست داشتم آقا در گوشش اذان و اقامه بگوید. محمد جواد با لباس نظامی آمد. از چالوس گفت: می‌خواهم به آقا احترام نظامی بگذارم. اتفاقا نقاشی هم کشیده بود. آقا صدایش کرد و او نقاشی‌ها را داد. از آقا اجازه گرفتم و گفتم اگر اجازه بدهید محمد جواد می‌خواهد احترام نظامی بگذارد. آقا خطاب به محمد جواد گفت: بله بفرمایید سردار.خانواده شهدا به ترتیب اسم و به نوبت جلو می‌رفتند و با آقا دیدار می‌کردند. وقتی نوبت ما شد آقا دید که دارم می‌روم سمتشان گفتند با بچه سخته بلند نشوید، گفتم: نه می‌خواهم اذان و اقامه بگویید برای محمد حسین. آقا گفتند اگر اینطور است بیایید. آقا را که دیده بودم همه خواسته‌ها یادم رفته بود و دیدارشان نهایت خواسته ام بود. از ایشان خواستم برای عاقبت بخیری بچه‌ها دعا کند تا راه پدرشان را ادامه دهند. یک قرآن هم مزین به خط خودشان هدیه دادند.