خاطرات شهید نادر نیری پسند
پدر: در منزل وقتی خسته از سر کار می آمدم به همسرم می گفتم: من خسته ام تازه از سر کار آمده ام برای من غذا آماده کن. شهید می گفت: «این اذان را برای غذا نگفته اند این اذان را برای نماز گفته اند. اول با هم جمع می شویم نماز می خوانیم بعد سر سفره می رویم» و اگر هم سر سفره می رفتیم می آمد سفره را جمع می کرد و می گفت: اول باید نماز بخوانیم.
ثبت دیدگاه