خاطراتی از شهید محسن پلنگی
مادر شهید ـ خدیجه اکبریان ـ می گوید : شجاع و صادق بود و به دیگران خیلی کمک می کرد . معاشرتی و فعال بود.
دوست و همرزم شهید ـ حبیب سجادی ـ می گوید : شهید معمولاً کمتر حرف می زد و بیشتر گوش می کرد و می گفت :« خداوند دو گوش داد برای شنیدن و یک زبان داد برای سخن گفتن .» همیشه لبخند به لب داشت دوستان با ایشان شوخی می کردند اما ندیدم هیچوقت ایشان با کسی شوخی داشته باشند .
بسیار ساده زیست بود. طوری که آدم فکر می کرد که تهی دست می باشد در حالیکه شهید از نظر مالی اوضاع اش خوب بود . فردی بسیار صبور و همنشین و هم صحبت خوبی برای همگان بود.
ثبت دیدگاه