شناسه: 369311

خاطرات شهید کاظم یونسیان

پدر شهید می گوید: وقتی به مدرسه می رفت ، روزی دو تومان به ایشان پول می دادم که از نانوایی کنار مدرسه اش برای تغذیه نان بخرد بعد از چند مدت می دیدم پول های شان را جمع می کرد و رنگ می خرید و مسجد را نقاشی می کرد ، پول تو جیبی خود را صرف امور خیریه می کرد. آقای زندی - پسرخاله شهید : ایشان به کارهای فرهنگی و عمرانی بسیار علاقمند بوده و روحیه همکاری قوی داشتند حتی یادم می آید زمانی که ایشان برای اقامه اذان به مسجد می رفتند و یک عده از افراد ناباب ایشان را اذیت می کردند و روی سقف مسجد سنگ پرتاب می کردند . ایشان مرا در جریان این موضوعات قرار دادند و من به ایشان گفتم که صبر و تحمل داشته باشند و قرار بر این شد که بنده در موقعی که ایشان برای گفتن اذان در مسجد آماده می شوند نگهبانی بدهم و کسی را که باعث آزار و اذیت شهید می شود شناسایی کنم و همین طور هم شد و فرد خطاکار را شناسایی کردیم و به پدر و مادرش تحویل دادیم و آن ها هم تعهد دادند که دیگر همچنین مسئله ای تکرار نشود.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه