https://shohada.org/fa/shahid/content/111452

شناسه خبر: 111452
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۱۵:۳۸

تواضع و فروتني

دفعه دوم که برادرم از جبهه برگشت به همراه پدر به اصفهان رفتیم تا او را ملاقات کنیم وقتی در را باز کرد برادرم او را نشناخت زیرا او با یک لباس زیر بود . فکر کردیم که از افراد صاحب خانه هستند بعد لبخند زد و گفت : من علی هستم به او گفتیم : لباسهایتان را کجا گذاشته اید گفت: موقع برگشتن برای برادران رزمندة بعدی گذاشتم . در حالی که زمستان سردی بود . به همان لباس زیراکتفا کرده بود . تا رزمندگان بعدی از آن لباس استفاده کنند . شب را در پارک اصفهان بوده اند . همراه چند تن از رزمندگان مردی که در پارک سرایدار بوده است برای آنها لباس آورده و گفته پسرم لباس را بپوش زمستان است . سرما می خوری شهید گفته بود من که علاقه ای به لباس نداشتم وگرنه لباس بسیجی را به رزمندگان نمی دادم . بدون لباس شب را به صبح می رساند.