https://shohada.org/fa/shahid/content/121399

شناسه خبر: 121399
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۱۸:۰۷

دستگیری از ضعیفان

به روایت از عباس علی شرفی : کربلایی فاطمه غلامی که یکی از بیوه زنهای فرتوت روستا می باشد. اینطور تعریف می کند: روزی از مزرعه به خانه می آمدم و مقداری علوفه برای گوسفندان فراهم کرده بودم. به علت ضعف و ناتوانی و سنگینی بار، توانایی راه رفتن را نداشتم. به همین دلیل در گوشه ای نشستم تا شاید فرجی بشود، به یکباره دیدم که از دور جوانی به طرفم می آید. به نزدیک که رسید سلام کردوگفت: مادر! اگر به خانه می روید، علوفه هایتان را برایتان بیاورم. گفتم: شما جوانی واینها پر از خاک می باشد. لباستان کثیف خواهد شد. شما بروید! یکی از کشاورزان که لباس کار دارند می آیند وبه منکمک میکنند. با اصرار فراوان بار را بر دوش گرفت. کوچه و پس کوچه ها را پشت سر گذاشتیم و به در خانه ام رسیدیم. کلید را از من گرفته و در را باز نمود. وعلوفه را در خانه گذاشت. با باز شدن در، صدای گوسفندان بلند شد. شهید غلامرضا شرفی گفت: اگر اجازه می دهید علوفه ها را به گوسفندان بدهم گون ظاهراً زبان بسته ها خیلی گرسنه اند. پس از انکه این کار را هم انجام داد، لباسهایش را با دست پاک کرد. من به وی گفتم: اجازه بدهید آب بیاورم! گفت: به خانه خودم می روم. شما با زحمت و از فاصله زیاد آب می آورید. سزاوار نیست که من در خانه شما آب مصرف کنم وشما را دچار زحمت نمایم. معصومین(ع) به ناتوانان کمک می کردند. باید از رفتار آنها پند و اندرز بگیریمو به رفتارشان عمل کنیم. من از ایشان تشکّر کردم امّا شهید گفت: تشکر لازم نیست. من به وظیفه ام عمل کردم.