https://shohada.org/fa/shahid/content/128522

شناسه خبر: 128522
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۲۰:۰۲

پیش بینی شهادت

روز آخری که برادرم رضا تقی زاده می خواست به جبهه برود جهت خداحافظی به منزل ما آمد . چهره اش نورانی شده بود من به او خیره شده بودم . گفت : چرا به من نگاه می کنی ؟ گفتم : چهرة شما نورانی شده . او گفت : برو چایی درست کن که باهم بخوریم . من اینکار را کردم و نشستم . گفت : می خواهم یک حرفی به شما بگویم . گفتم : بگو . گفت : من می خواهم بروم جبهه . اگر شهید شدم وصیّت نامه ام را به نام شما نوشتم . انشاء الله زینب وار عمل کنی .