https://shohada.org/fa/shahid/content/130314

شناسه خبر: 130314
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۲۰:۳۵

محبت و مهرباني

راوی اشرف سلاخی محمدآباد: به خاطر دارم زمانی که شوهرم سرباز بود. نبودنش کم کم روی من و بچه هایم تاثیر گذاشته بود چون هر 4 ماه یک بار به مرخصی می آمد و برای بچه ها چیزی می خرید بچه ها بی طاقت شده بودند و هر روز سراغ پدرشان را می گرفتند. تا اینکه یک روز برادر شوهرم علی اکبر به خانه ما آمد و گفت دلت گرفته بلند شو بچه هایت را آماده کن بیرون برویم و تفریحی بکنیم. ایشان ما را به بازار برد و گفت هر چه دوست داری برای خودت بخر و برای بچه هایت هم بگیر پول به اندازه کافی دارم. و بعد از بازار ما را به پارک برد و بچه هایم حسابی تفریح کردند و روحیه شان عوض شد و به خانه برگشتیم و از ایشان کلی تشکر کردیم.