https://shohada.org/fa/shahid/content/133659

شناسه خبر: 133659
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۲۱:۲۱

شجاعت و شهامت

به روایت از بتول فیضی : یک مرتبه که محمدباقر به مرخصی آمده بود تعریف می کرد که یک روز در سنگر نشسته بودیم یکی از بچه های رشت دفترچه اش را از جیبش درآورد و لای دفترچه اش بچه ماری بود. به او گفتم: دفترچه را به زمین بگذارد ـ البته بعد از چند بار گفتن دفترچه را گذاشت ـ من بچه مار را کشتم و او ناراحت شد و رفت و تا سه روز به سنگر نیامد و من دفترچه اش را برایش بردم.