https://shohada.org/fa/shahid/content/139825

شناسه خبر: 139825
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۲۲:۴۳

خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد

راوی بتول دژپانی مقدم : بعد از شهادت اولین فرزندم رمضانعلی لباسهای مشکی ام را در نیاورده بودم که فرزند 13 ساله ام حسن به جبهه رفت شب شهادتش خواب دیدم حسن از آسمان آمد، لباس بسیجی تنش بود و بال می زد دقیقا مثل کبوتران ولی سر نداشت من جیغ کشیدم و از خواب پریدم پدرش گفت ترسیدی؟ گفتم نه گفت بخواب. گفتم امشب خبرهایی است فکر کنم حسنم شهید شده شهادتین گفتم و خوابم برد دوباره خواب دیدم که همسایه امان آقای اعتمادی آمد و گفت: مادر حسن بلند شو لباس سیاهت را در بیاور چون در نیاوردی حسن هم شهید شد من گفتم لباس سیاه دیر وقت است نمی پوشم فقط مقنعه ام سیاه است چون بچه ام را شیر می دهم در عالم خواب به آقای اعتمادی گفتم حسن من سر که ندارد ولی چند نشانه دارد یکی اینکه ناخنهای انگشتهایش گرد است پاهایش جمع است شکمش هم یک خال دارد این نشانه های فرزندم حسن است صبح که بیدار شدم به بچه ها گفتم خانه را جمع و جور کنید که حسن هم شهید شده و همینطورهم شد.