
https://shohada.org/fa/shahid/content/141506
شناسه خبر: 141506
۱۴۰۰-۱۲-۱۸ ۲۳:۰۶
عشق شهادت
راوی علی اکبر ایماندوست: بعد از عملیات کربلای 4 خانوادگی 2-3 روزی به خانه برادر مهرداد رفتیم یک روز دیدم برادر مهرداد غمگین و ناراحت است. ایشان را به کناری کشیدم و گفتم : سید جان چه شده ، ناراحت هستی ؟ شما که اکنون در کنار زن و بچه ات هستی و هر کسی آرزو دارد به مرخصی بیاید و در کانون گرم خانواده اش باشد . ایشان رو به من کرد و گفت : می دانی چه هست ؟دنیا برای من زندان شده ، الان مثل این است که مرا در قفس کرده باشند و این میله های قفس یکسر به من نزدیکتر می شوند . در ادامه گفت :این مرتبه، دفعه آخری است که شما را می بینم چون من از بین شما خواهم رفت و این سری که به جبهه بروم دیکر برگشتی در کار نیست و شهید خواهم شد . بعد از مدتی که در جبهه بود در جریان عملیات کربلای 5 به فیض عظیم شهادت نائل آمد.