https://shohada.org/fa/shahid/content/149022
شناسه خبر: 149022
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۰:۵۳
لحظه و نحوه شهادت
راوی احمد خسروی: فشار دشمن در منطقه بسیار زیاد بود. وقتی پاتکهای دشمن شدید شد. مسئولین لشگر تصمیم گرفتند هر بیان آموزش نظامی، تا زمانی که کادر گردان از شهرستان بیرجند بیایند، به عنوان کادر گردان سازماندهی شوند. احمد کاووسی به عنوان مسئول محور عملیاتی در منطقه انجام وظیفه می کرد. یک آموزش 3 روزه برای برادران بسیجی برگزار شد. در تاریخ 6/11/65 دستور رسید که این گردان باید به منطقه اعزام شود. کاووسی که با روحیة شاد نیروها را می برد، می گفت: می رویم تا عملیاتی انجام دهیم و بر می گردیم. گردان به خط اعزام شد. در موقعیت شهید بروجردی موردی پیش آمده بود. احمد می خواست با ماشینی به آنجا برود. هر کاری کردند ماشین روشن نشد. بعضی ها می گفتند: ممکن است راننده یک کاری کرده تا ماشین روشن نشود. هر کسی یک نظری می داد. با تلاش زیاد ماشین روشن شد. کاووسی به من گفتک برای آخرین بار رفتم و با خانواده ام تلفنی تماس گرفتم. ما می رویم و بعد از دو روز بر می گردیم و شما در این مدت اینجا باش، اگر هم زخمی شدم، لباسها و ساک من در چادرم هست، شما آنها را به خانواده ام برسان. برادرانی که در خط بودند، نقل می کردند که احمد شب قبل از شهادتش، زیارت عاشورا را با سوز و گداز می خواند و حالت عجیبی داشت. روز هشتم بهمن، کاووسی همراه برادر اکبرپور برای شناسایی موقعیت دشمن جلو رفتند. در حین پیشروی در دید مستقیم دشمن قرار می گیرند. خودشان را به خاکریزی می رسانند و احمد خودش را روی خاکریز می اندازد. در همین هنگام خمپاره ای روی خاکریز اصابت می کند. گرد و غبار به آسمان بلند می شود. احمد با اینکه سرش را پائین می آورد ولی ترکش به سر او اصابت می کند و همانطور که قبلاً می گفت: این دشمن، دشمن کاسة سرهاست. ترکش کاسة سر او را با خود برده بود و او به آرزوی دیرینه اش که همجواری با شهید جابری و دیگر شهدا بود، رسید.