استقامت و پایداری

به روایت از علی اکبر خانی : خاطره ای که از شهید به یاد دارم، در اردوگاه شهید بروجردی اهواز بود ؛ موقعی که از مرخصی برگشته بود، که برای عملیات کربلای 5 آماده می شدیم. شبی در چادر ما خوابید، چون هوا سرد بود من 2 عدد پتو داشتم که اول شب یکی را دادم به او و دیگری را خودم انداختم به رویم، حدوداً یک ساعت بعد از نصف شب بود که از خواب بیدار شدم، دیدم که پتویی را که به او داده بودم به روی خودم انداخته و بدون پتو خوابیده است، بعد از اینکه از خواب بیدار شدم پتو را به رویش انداختم. دو مرتبه او بیدار شده بود و همین کار را انجام داده بود. سه یا چهار روز بعد به عملیات کربلای 5 رفت و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.