https://shohada.org/fa/shahid/content/150531
شناسه خبر: 150531
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۱:۱۱
لحظه و نحوه شهادت
به روایت از علی غنایی : امیر قلی قربانی چند وقت قبل از شهادتش به من گفت: خواب دیدم چند نفری از دوستان که شهید شده اند آمده اند و می گویند می خواهیم برویم به زیارت و تو هم آماده باش که چند روز دیگر برمی گردیم و تو را هم می خواهیم ببریم. به همین خاطر به مرخصی آمدیم - مرخصی آخر- وقتی به تهران رسیدیم در آنجا گفت چند نوبت است که با خودم می گویم می خواهم یک هفته زودتر از روستا حرکت کنم و اقوامی را که در تهران دارم بیبینم و بعد به اصفهان بروم و خواهرم که آنجاست، او را هم بیبینم و بعد به تیپ برمی گردم و از تهران تا تیپ با هم همسفر می شویم ولی این نقشه متاسفانه عملی نشده است و من می خواهم این دفعه اول اقوام تهرانی را ببینم و 3 الی 4 روز هم به اصفهان بروم. چون از اول خدمت نتوانسته ام او را بیبینم. من هرچه اصرار کردم بی فایده بود و در تهران از یکدیگر جدا شدیم و من به روستایمان آمدم. جالب اینجا بود که گویی یک سال هست که همدیگر را ندیده ایم. به این حد دلتنگ شده بودیم بعد از ساعتی احوال پرسی و استراحت او را با موتور به زادگاهش روستای عشق آباد نزد پدر و مادرش بردم و یکی الی دو روز آنجا ماندم و بعد به روستایمان برگشتم. خلاصه مرخصی تمام شد، به تیپ که رسیدیم گفت این دفعه هیچ نگرانی ندارم چون همه ی اقوامم را دیده ام و حدود 20 روزی نگذشته بود که به درجه رفیع شهادت نائل آمد.