خواب و روياي ديگران درمورد شهيد

راوی فاطمه غفاری: یک شب خواب دیدم که با خواهر و عمه ام در خانه هستیم . در همین حین فردی در زد . در را باز کردم ، دیدم علی اکبر برادرم آمده است . با ما احوال پرسی کرد و گفت : مادر کجاست؟ آن موقع مادرمان در یمارستان بود به ایشان گفتم : مادر در بیمارستان بستری هستند . با شنیدن این خبر شهید از ما خداحافظی کرده و ابتدا به سر مزار شهدا رفتند و از آنجا گفتند که می خواهم به جبهه بروم واز مادر هم در بیمارستان سرکشی خواهم کرد .