خواب و رویای دیگران در مورد شهید

به روایت از سیدهاشم عزیزی ثانی : در خواب دیدم که دو نفری سوار موتور هستیم من ناراحت بودم او از من سؤال کرد چرا شما ناراحت هستید؟ من گفتم: اگر شما شهید بشوید من چکار بکنم سید جواد بلافاصله در جواب گفت: پدر ناراحت نباشید خدا به شما صبر خواهد داد. در این هنگام که با هم صحبت می کردیم چراغ موتور خاموش شد و همه جا تاریک شد. من گفتم: خدایا چقدر تاریک است. سید جواد گفت: شما ناراحت نباشید من درست می کنم. در همین حین انگشت خود را روی چراغ موتور گذاشت. انگار جلوی ما نور افکنی روشن کرده اند و چراغ خود به خود روشن شده در فکر این بودم تا چه اتفاقی افتاده تا از خواب پریدم.