https://shohada.org/fa/shahid/content/157845

شناسه خبر: 157845
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۲:۴۸

توانايي جسمي رزمي

راویَ احمد صمیمی ترک: « تاریخ 63/8/5 بود. روز اعزام ما پاسداران بیرجند که برادران شهید خزائی ، ابوالقاسم منصوری، اسماعیل جان امهری، محمد نوروزی که من به او دایی می گفتم و دیکر برادران البته برادر عماری و بهزادی هم بودند پس از اعزام ما را به سایت 5 بردند و در آنجا یک ماه دوره گذاشتند که این دوره تشکیل شده بود از آموزشهای نظامی و آموزشهای عقیدتی که واقعاً جلب بود. پس از اِتمام آموزش و مرحله امتحان ما را تقسیم کردند. من و برادران جان احمدی و برادر منصوری و عباس لامهی در یک یگان اُفتادیم. یعنی یگان دریایی تی،م، 21 امام رضا (ع) و دیگر برادران هم در واحد های دیگر تقسیم شدند. بعد از تقسیم باز یک ماه دیگر در یگان دریایی جهت آموزشهای دریایی آموزش دیدیم که خود خاطره ای جالب است ولی بگذریم. بعد از مدتی که نیروی دریایی تیپ 21 امام رضا (ع) تشکیل شد و سازماندهی گشت، آماده شد برای عملیات پیروز مندانه بدر. نزدیک عید بود و برای مردم عیدی بهتر از یک پیروزی نمی تواند باشد و عملیات با یکی از برادران مسؤول کل قایقها و تأمین و نگهداری و سازماندهی آنها، قبل از عملیات بودم و بیست روز بعد، قبل از عملیات به جزیره آمده بودیم و در محلی که آن موقع خط اول محسوب می شد مستقر بودیم و در این مدت حتی رنگ حمام را هم ندیدم و اگر رنگ و روی لباس ما را هرکس می دید داخل شهر اگر می آمدیم ما را راه نمی دادند و حتی شاید جریمه می کردند. شب عملیات فرا رسید، برای هر گروهان تعداد مشخصی قایق عملیاتی آماده کردیم و آن ساعت مشخص فرا رسید. من که یک قایق را برای خود و یکی دیگر از برادران پنهان کرده بودم تا 2 نفری به خط عراقی ها بزنیم ، مجبور شدم به علت کمبود قایق، قایقها را تحویل برادر منصوری بدهیم که آن موقع معاون یگان بودند و ایشان هم قول داد که من هم با خود جهت عملیات به خط ببرند. در یک قایق فرماندهی و من و برادر منصوری و برادر فشابخردی و یک بی سیم چی بودیم و پس از گرفتن رمز، عملیات شروع شد. راننده قایقها، برادران مشمول بودند 24 ساعت رفت و آمد کردند و ما باید هدایت نیروها را بر عهده می داشتیم. پس از یک روز از گذشت عملیات من جهت اینکه ببینم چند قایق خراب و چند قایق منهدم شده است به خط رفتیم و در آنجا آمار گرفته و و یک رژندر که واقعاً قایقهای جنگی و سواری و پرش می باشد و از یک شهید باز مانده بود را برداشتیم و از آن موقع دیگر همه چیز را ترک کردیم. تنها منطقه می رفتیم و تنها بر می گشتیم. بعضی وقتها هم که مجروحین حالشان خراب بود عقب می آوردیم و یا اگر در یک منطقه عملیاتی کسی نمی توانست مهمات ببرد سریع به قول خودم تاکسی سرویس را بر می داشتم و به منطقه عملیاتی می رفتم. پس از عملیات قایقهایی را که زیر آب رفته بودند با لباس غواصی به زیر آب می رفتیم و آنها را بیرون می کشیدیم و البته وقتی که لباس غواصی می پوشیدیم و حرکات من را می دیدند از خنده روده بر می شدند که آخرین نفر بودیم که به عقب رفتیم. پس از مشکلات طاقت- -فرسا، شدت و فشار کاردر منطقه، مرخصی کوتاه مدت رفتیم. پس از بازگشت از مرخصی چون دیدم در عملیات بدر ضد هوایی غنیمت گرفتیم - ولی متأسفانه یاد نداشتم که چگونه آن را به کار بیندازم. البته بعد از زحمات زیاد، آن را به کار انداختیم - با خود عهد کردم که بعد از عملیات به واحد پدافند بروم و مدتی آموزش آنها را ببینم. با هر زحمتی بود واحد خود را عوض کردم و به واحد پدافند رفتم و آموزش چهار لول 14/5 و تک لول 57 و دو لول 23 و دو لول 14/5 را دیدم و حال می توانستم برای عملیات بعدی اگر ضد هوایی غنیمت گرفتیم به طرف هواپیماها آتش کنم و آنها را فراری دهم. بعداز سه ماه از ورود به واحد پدافند از طرف نیروی دریایی مرا درخواست کردند ولی برادر احمدی مسؤول پدافند حاضر به دادن من نبود. سر من دعوا بود و بعد از چند روز شخصاً برادر احمدی معاون تیپ مرا درخواست کرد و برادر احمدی مسؤول پدافند مجبور به دادن من به نیروهای دریایی شد که باز خود را در واحد قبلی خود می دیدم و بچه ها می گفتند برادر احمد آمده حتماً عملیات است و من خودم را به آن در می زدم و می گفتم عملیات کجاست؟ این حرفها چیست؟ ولی بعد از چند روز که به منطقه رفتیم همه چیز لو رفت و بچه ها می گفتند که هر موقع برادر احمد به نیروی دریایی بیاید عملیات است و بعد از چندی نیروها را که سازماندهی کردیم و جهت یک عملیات متهورانه رفتیم و پس از مدتی که برادران زحمت کشیدند عملیات لغو شد و باید هر چه سریعتر به مقر باز می گشتیم. و این عملیات که لغو شد، بنده مسؤول قایقهای سنگین بودم و رژندری دستم بود که روی آن بی سیم بسته بودند که باید با برادر قائمی فرمانده تیپ عملیات را کنترل می کردیم که تا رمز عملیات پیش رفتیم که متأسفانه عملیات نشد و در هین رفت آمد بودیم که دوباره به پدافند هوایی رفتیم و کارهای پدافند را دنبال کردیم و پس از 65 روز یک ماه مرخصی و دو ماه مأمور به خدمت به شهرستان شدم که در دبیر خانه بسیج بودم و در دبیر خانه حمزه سید الشهداء مسؤول اطلاعات و آمار بسیج بودم که در مدت یک ماه از مأموریت نگذاشته بود که جهت یک مأموریت به اهواز رفتم به محض اینکه به اهواز رفتم برادر منصوری به من گفتند که عملیات است و خود را آماده کن. چون من اسلحه داشتم یک مرخصی 5 روزه گرفتم و به بیرجند رفتم و شب اسلحه را تحویل دادم و روز بعد به اهواز مراجعه کردم و دوباره به یگان دریایی رفتم. از درب دژبانی یگان داخل که شدم باز برادران یگان شروع به زمزمه کردند که باز احمد آقا آمد. حتماً یک عملیات دیگر در پیش است که بعد از یک هفته به طرف خرمشهر حرکت کردیم ... »