https://shohada.org/fa/shahid/content/157846
شناسه خبر: 157846
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۲:۴۸
فکاهي وقايع خنده دار
راویَ احمد صمیمی ترک: به یاد دارم بعد از والفجر 4 زمانی که محافظ بودم یک روز جهت زیارت امام ازکنگره حرکت کردیم آقای معصومی را که امام جمعه و نماینده امام و جز شورای تعیین رهبری نیز بودند را هم سوار کردیم وبا خود به جماران بردیم . بعد چون بیکار و گرسنه بودیم من وبرادران رضاعباسی و صادقی به یک ساندویچ فروشی رفته وچند ساندویچ نوش جان کردیم . خلاصه پس از بازگشت کمی پایین تر از جایی که با حاج آقای خودمان و آقای معصومی قول داده بودیم داخل ماشین منتظر ماندیم و چون شب پیش نخوابیده بودیم در خود ماشین تخت خوابیدیم . یکدفعه بیدار شدم و دیدم ساعت یازده ظهر است و تمام ادئمه جمعه سراسر دنیا در داخل کشور به هتل استقلال برگشته بودند . باران به شدت می بارید و ازدو امام جمعه ما خبری نبود. من به دنبال آنها به طرف جماران رفتم. درهمین بین یکی از برادران سپاهی به من گفت: نمی خواهی پیش امام بروی ؟ من با خوشحالی گفتم : چرا و پس از بازرسی نزد امام امت رفتم و دیگر فراموش کرم که دنبال امام جمعه رفته بودم . خلاصه عباسی و صادقی منتظر و من هم با خیال راحت به زیارت امام رفته بودم پس از بازگشت گفتم : آنها راندیدم و سریع به هتل استقلال برگشتیم هر چه با بلند گو داخل هتل دو امام جمعه را صدازدیم آنها را پیدا نکردیم بیشتر نگران شدیم چون تمام وسایل آنها از قبیل پول و ساعت کارت شناسای وغیره دست ما بود دوباره به جماران برگشتیم و به دفتر نمایندگی امام نزد حاج آقای رسولی رفتیم . در آنجا به ما گفتند: که آنها خیلی وقت پیش از اینجا رفته اند به منزل حاج آقا درخیابان بهار رفتیم آنجا هم نبودند خانواده ایشان هم نگران شدند خلاصه ساعت 5 بعد از ظهر بود که خسته و کوفته به هتل استقلال برگشتیم ودوباره با بلند گوی داخل امام جمعه را صدا زدم . بعد از چند دقیقه آمدند و ما خیلی خوشحال شدیم البته حاج آقا ناراحت شده بودند ولی خوب به روی خودشان نیاورند. خلاصه روزی را با کلی اشتباه وکارهای خنده آور گذراندیم بعد با رضا و صادقی به هتل خودمان رفتیم و به استراحت پرداختیم .