https://shohada.org/fa/shahid/content/157888

شناسه خبر: 157888
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۲:۴۹

خاطرات سياسي

راوی محمود جلایری: در سال 1356 در مشهد مقدّس بودم با تعدادی از دوستانم در یک اتاق در خیابان احمد آباد مشهد بسر می بردیم همسر ما را ارشاد می کرد یک روز گفت: برویم خانه آیت الله شیرازی گفتم: برای چه گفت؟ برای گرفتن اعلامیه ها و عکس های حضرت امام (ره) باهم رفتیم وقتی به نزدیک منزل آیت الله شیرازی رسیدیم دیدم که تعدادی مأمور ساواک در آن اطراف بودند به هر شکلی بود وارد منزل آیت الله شیرازی شدیم و از یک رابطی که در منزل ایشان بود تعدادی عکس امام (ره) و اطلاعیه گرفتیم و آنها را در زیر پیراهنمان مخفی کردیم وقتی از درب منزل بیرون آمدیم هنوز چند قدم نرفته بودیم که دو نفر با لباس شخصی از پشت ما را دستگیر کردند آن دو نفر ساواکی بودند و ما را با خود برده بودند و ما را مورد ضرب و شتم و شکنجه سنگین قرار دادند با این همه هیچ وقت صدایی از شهید صمدیان بلند نشد شهید صمدیان را لخت کرده بودند و با باتوم به پشت و کمر و پای او می زدند مأمور ساواک می گفت بگو مرگ بر خمینی و ایشان اصلاً زبان باز نمی کرد حاضر بود ضربات شلاق را تحمل کند و از زبانش جاوید شاه بیرون نیاید بعداً از دست ساواک فرار کردیم و متوجه شدیم که خبر فرار ما را اعلام کردند و به شدت بدنبال ما می گشتند یک موتور یاماهای 80 باهم خریده بودیم نزدیک غروب بود که با همان موتور پس از اینکه ساواکی ها را در مشهد گم کردیم هر جا که پایگاهی بود از داخل خیابان ها می رفتیم فقط شبها حرکت می کردیم با لباس های پاره پاره حدود 20 ساعت در بین راه بودیم بعد از اینکه به بیرجند رسیدیم نماینده مردم تبریز در مجلس ملّی برای انتقاد از جو کنونی کشور به این مسأله اشاره کرد و گفت: دو نفر بچّه را گرفته و آنها را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده اند و اکنون معلوم نیست چه بلایی بر سر آنها آمده است.