https://shohada.org/fa/shahid/content/160009

شناسه خبر: 160009
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۳:۱۹

خبر شهادت

به روایت از حامد شریفی پناه : سال دوم دبستان بودم که صبح رفته بودم مدرسه ، از خانه خبر داده بودند که از مدرسه برود به خانه خاله اش ، همیشه اینطور بود که وقتی به مدرسه تلفن می زدند معمولاً خانواده اش هم می آمدند خانه خاله و یا جای دیگری که سفارش می کردند و من می رفتم آنجا ، بعد از ظهر بعد از تعطیل شدن از مدرسه رفتم . خانه خاله تا غروب از خانواده خبری نشد . من بهانه گیری کردم که می خواهم به خانه بروم . با اصرار زیاد با خاله به خانه مان رفتیم که دیدیم در خانه حجله است و چراغانی کرده اند . آنگاه تازه متوجه شدم که پدرم به دیدار معبود خویش رفته است .