https://shohada.org/fa/shahid/content/164606

شناسه خبر: 164606
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۴:۳۲

حالات معنوی قبل از شهادت

به روایت از علی فرهادی : زمانی که از شهرستان فردوس با رزمندگان اسلام به سمت جبهه ها اعزام می شدیم در وسط راه جای گردان های کلات شهید ناصری از شهید مهدی روایتی خواست تا به صندلی او برود او دست خود را محکم دور گردن مهدی روایتی انداخت و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: مهدی جان چه خوب است آخرین سفرمان را با هم باشیم من پرسیدم منظورت چیست؟ ایشان گفتند: این بار من و مهدی با هم فرا خوانده شده ایم زمانی که من اصرار کردم که دلیل این سخن شهید ناصری چیست؟ زیرا ایشان بارها به جبهه ها آمده بودند و هرگز چنین کلامی را به کار نبرده بودند ایشان به من گفتند این حرف را در عالم خواب به من گفته اند که با مهدی به سوی شهادت می رویم و من هم به دعوت لبیک گفتم و این بار هم به جبهه ها آمدم از شهید ناصری در ارتباط با خودم پرسیدم: ایشان در پاسخ گفتند شما باید پیام ما را به دیگران برسانید. یک ماه از اعزام ما گذشته بود در روز جمعه چند روز قبل از عملیات کربلای چهار در حال آموزش غواصی بودیم که شهید ناصری نزدیک من و شهید روایتی آمد و مشغول به صحبت شد در پایان هم به من گفت علی جان یادت باشد مهدی محمدپور هم دیگر به بشرویه بر نمی گردد پرسیدم چطور؟ گفت: ایشان هم شهید می شوند هر چه اصرار کردم خوابش را برای من تعریف کند گویا رازی بود که باید در سینه ی شهید مخفی می ماند ایشان هیچ چیز نگفت تا این که در شب عملیات کربلای چهار شهید ناصری دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. آن شب دیگر به ما اجازه رفتن به آب را ندادند و ما را برگرداندند به خرمشهر از آن روز دیگر شهید روایتی و محمدپور در این عالم انگار زندگی نمی کردند یادم هست شهید روایتی دائما گریه می کرد و آیه ی شریفه یالسابقون السابقون...را می خواند تا این که ایشان و شهید محمدپور هم دعوت حق را لبیک گفتند.