https://shohada.org/fa/shahid/content/165216
شناسه خبر: 165216
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۴:۴۰
شجاعت و شهامت 1
به روایت از سید اسماعیل رضوی : ک روز به ما خبر دادند که از فلان تنگه یک کاروان با مواد مخدر می خواهند وارد ایران شوند چون منطقه خیلی حساس بود و هرگونه رفت و آمد از طرف اشرار کنترل می شد به همین جهت من و دو نفر از برادران پاسدار تصمیم گرفتیم مخفیانه به آنجا برویم و هر طور شده راه را ببندیم 3 روز آنجا منتظر شدیم ولی از آنجا خبری نشد. گویا متوجه شده بودند که ما آنجا هستیم. ولی ما منطقه را ترک نکرده و بدون غذا 2 روز دیگر هم آنجا ماندیم. تا اینکه متوجه شدیم چند نفر با شترهایشان از ته دره می آیند. به نزدیکی ما که رسیدند. چون حوالی غروب بود همانا بارها را از شتر به پایین آورده و خوابیدند و ما هم خوشحال کم کم از کوه پایین آمده و در اطراف آنها سنگر گرفتیم و من خودم را بالای سر آنها رسانده و خواستند که تسلیم شوند، به خیال اینکه آنها از اشرار و محموله قاچاق دارند و این کیسه ها همه مواد مخدر می باشند. بعد از بازرسی دقیق دیدیم همه کیسه ها آرد است و از قاچاق کمترین خبری نیست. هر سه نفر شروع کردیم به خنده که عجب قاچاقچی گرفته ایم و بعد از 5 روز چون دیگر غذایی برای خورددن نداشتیم و از طرفی 2 روز را هم گرسنگی کشیده بودیم به خاش برگشتیم.