لحظه ونحوه شهادت

به روایت از فضل الله علی پرست : نیروها برای عملیات آماده می شدند و در صدد تهیه مقدمات کربلای 6 بودند همراه دکتر نیک منش فرمانده ستاد سومار رفتیم تا سری به رزمنده ها بزنیم فرمانده منطقه جلوی سنگر مشغول ظرف شستن بود کارش که تمام شد سه نفری جلوی سنگر ایستاده بودیم عراقیها اطراف را حسابی زیر آتش داشتند یک پیک از گرد راه رسید و از موتورش پیاده شد و به طرف فرماندهی آمد فرمانده ستاد به او گفت : موتورت را از آن جا بردار الان است که خمپاره حسابش را برسد پیک همین که رفت موتروش را بردارد خمپاره آمد و پیک را که مهندس رضوی از بچه های مشهد بود شهید کرد بنده و دکتر نیک منش هم مجروح شدیم ترکشها بدن بنده را مثل صافی کرده بود یک ترکش هم به شاهرگ دکتر خورده بود گاهی اوقات با دکتر هماهنگ می شدیم و یا حسین می گفتیم از شدت خون ریزی از حال رفتیم و نفهمیدم بعد چه شد زمانی که چشم باز کردم دیدم در بیمارستان ایلام هستم پنج شبانه روز بیهوش بودم و بعد از به هوش آمدن از حال دکتر جویا شدم گفتند برای عمل جراحی به کرمانشاه برده اند به یاد شهید مهندس رضوی افتادم که پیام آور شهادت خود بود.