https://shohada.org/fa/shahid/content/169241

شناسه خبر: 169241
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۵:۳۳

عشق به جهاد

به روایت از زبیده جوانمرد : چند روز دیگر به اعزام برادر حسن نمانده بود که حسن پیش من آمد تا اجازه رفتن به منطقه را بگیرد ولی من به او اجازه ندادم و گفتم که برادرت چند روز دیگر می‌رود اگر شما نمانید ما تنها می‌شویم و کسی نیست که به ما کمک کند. درست هم مانده باید درست را تمام کنی. او در جواب من گفت: مادر جان شما که از جبهه و جنگ خبر ندارید و نمی‌دانید که مردم آن منطقه در زیر بمباران موشک و راکت هواپیماها چه می‌کشند. اکنون تمام ابرقدرتهای جهان دست به دست هم داده‌اند تا مملکت امام زمان را نابود کنند. اکنون وقت نشستن در خانه نیست باید به پا خیزیم و جای خالی شهیدان را پر کنیم و راه آنها را ادامه دهیم. اگر شما می‌ترسید که من کشته شوم. من لیاقت شهادت را ندارم و گرنه در این چهار مرتبه‌ای که به جبهه رفته بودم باید شهید می‌شدم با همین کلمات مرا راضی کرد و راهی جبهه شد.