https://shohada.org/fa/shahid/content/171183

شناسه خبر: 171183
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۶:۲۲

عشق شهادت

به روایت از بهجت حکمت : درست یک هفته قبل از شهادت رضا جان خواب دیدم که از او هیچ خبری نیست . ما همه نگران شده بودیم بعد من با شوهرم به جبهه رفتیم و در آنجا به دنبال محمدرضا می گشتیم. بالاخره ایشان را در یک سنگر پیدا کردم داخل سنگر شدم و دیدم که یک لباس سفید به تن و پارچه ی سبزی هم در گردن داشت به او گفتم رضا جان معلوم هست کجایی؟ چرا به ما زنگ می زنی همه نگرانت شدیم؟ رضا گفت: وقت نمی کنم این جا خیلی شلوغ است در همان لحظه دیدم که یک ترکش به پایش اصابت کرده و در همان حالت آسمان به رنگ قرمز در آمد بعد رضا به من گفت: خواهر جان یک لیوان آب به من بده و موقعی که لیوان آب را به ایشان دادم از خواب پریدم و درست یک هفته بعد از این که این خواب را دیدم خبر شهادت محمدرضا جان را اوردند.