https://shohada.org/fa/shahid/content/175502

شناسه خبر: 175502
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۷:۲۱

عشق به جهاد

راوی علیرضا جابری: پانزدهم مردادماه 65 بود که یک تغییر عجیبی در ایشان به وجود آمده بود . بعد از عملیّات والفجر 8 بود که من از اهواز آمده بودم . ایشان در عملیّات والفجر 9 شرکت کرده بود و می خواست عملیّات کربلای 2 انجام شود . جهت جذب نیرو آمده بود و می گفت : هر موقع نیاز باشد به ما زنگ می زنند. یک روز به تعاون رفتم ، آقای نمازی مسئول تعاون به من گفت : از منطقه تماس گرفته و گفته اند هرچه سریعتر برادرتان به جبهه برگردد . وقتی رسیدم بعدازظهر بود ، خودش در اتاق نشسته بود . گفت : چه خبر ؟ گفتم : هیچی . محمود زنگ زده ، گفته شما برگردید . وسط محوطه ایستاده بود و به طرف ما می آمد ، یعنی از طرف مغرب به طرف مشرق می آمد . یک مرتبه که این حرف را شنید به طرف غرب برگشت یک نگاهی به آسمان کرد . گویا همانجا یک تغیری در روحیه اش ایجاد شد مثل اینکه چیزی به او الهام شده بود . صبح روز بعد به سمت جبهه حرکت کرد و بعد به شهادت رسید .