https://shohada.org/fa/shahid/content/182951

شناسه خبر: 182951
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۰۸:۵۳

خاطره شماره 48 - شهید حسین علی اشراقی

به روایت از طیبه شجاع : 89. به یاد دارم یکی از بستگان که فرد جوانی بود یک شب بخاطر اینکه موتور هزار سوار بوده به دنبال ماشین عروس می رفته که حسینعلی به همراه چند تا از نیروهای دیگر به او ایست می دهند اما او می ترسد و فرار می کند و به هر طریقی شده در آن شب او را می گیرند و بازداشت می کنند و ملاقات در آن زمان سخت بود و من به برادرم گفتم: شما که می دانید که او از اقوام است و در واقع بچه پاکی است او را آزاد بکنید در جوابم گفت: نه داداش باید مجازات بشود تا بر خلاف و دستورات انقلاب و قانون عملی را انجام ندهد و نهایتاً چند روزی در آنجا است و طبق قانون او را آزاد می کنند اما من بخاطر اینکه او آشناست به اصطلاح پارتی بازی نمی کنم و ضامن او نمی شوم و می خواهم باز داشت باشد که دو مرتبه دچار چنین اشتباهی نشود.