https://shohada.org/fa/shahid/content/192855
شناسه خبر: 192855
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۱۰:۵۷
حسن برخورد
به روایت از محمد فنودی : بعد از قطع دست از کتف در عملیّات والفجر3 که باهم بودیم و باز دو برادری اعزام شدیم (والفجر9) و در همدان برای آمادگی عملیّات والفجر8 (جنوب) و یا والفجر9 (غرب) شبها به شنا در استخر آب گرم ، برای آموزش می رفتیم و روزها در کوههای پر برف به کوهپیمایی می پرداختیم که روزی بعد از مقدار زیادی راهپیمایی که بچّه ها حسابی خسته شده بودند فرماندة گردان امام موسی کاظم (ع) قلّه ای را از دور نشان داد و گفت : حالا داوطلبانه هرکس می تواند و مایل است به آن قلّه باهم برویم که تعداد زیادی گفتند ما نمی توانیم و نیامدند و تعدادی حدود سی نفر در نهایت خستگی بعد از تلاش زیاد خود را به قلّه رساندیم که دستهای من خونی شده بود و کمی هم غرور به ما دست داده بود که در سر قلّه در حالی که تمام گردان را بردم یکدفعه چشمم به برادرم (جانباز شهید حسن فنودی) که در آن زمان دست راستش هم از کتف قطع بود ، افتاد مثل این که سطلی پر از آب سرد بر رویم بریزند حالت غرور به حالت تحقیر و کوچکی مبدّل شد و کمی هم از خود خجالت کشیدم که من با دو دست با چه زحمتی آمدم و این جانباز با یک دست چطور آمده که وقتی از او سئوال کردم و جویا شدم گفت : ایثارگری در عاشورا ، که من تا توانی دارم باید در خدمت امام باشم و با توجّه به مسئولیّت در گردان باید عامل باشیم و عبّاس گونه های امروز اسلام باشیم که در جهان باید ما اسلام را با عمل خود زنده کنیم که همین مضمون را به آقای محمّدمهدی محمّدی پاسدار تیپ 3 انصارالرضا گفته بودند که برایم تعریف کردند وقتی که در مرکز آموزش محمّدیّه که شهید دانش آموز آنجا بوده اند در بین جلسه آموزش ایشان با یک دست وارد می شوند که وقتی او را معرّفی کردند او را خواستم و کنار خود نشاندم و بعد از جلسه شهید گفت : من هم با شما به ستاد ناحیّه شهید چمران خوسف می آیم که با نداشتن وسیله مناسب با موتور بی چراغ حرکت کردیم که در بین راه با آمدن ماشین و نداشتن چراغ و وجود جادّه نامناسب هر دو پرت شدیم و هرکدام به طرفی افتادیم که من در اینجا با خودم گفتم : عجب کسی با ما همراه شد که علاوه بر این که باری از دوش ما بر نمی دارد باری است بر دوش ما که حال نداشتیم و زخمی هم شده بودیم و در همین فکر بودم که دیدم بالای سر ما آمد و سلاح هایی که پشت موتور بود و افتاده بود در شب پیدا کرده و به ما گفت : همین یک دست کارهای زیادی انجام داده که در آنجا ما خجالت کشیدیم که چنین فکری کرده بودیم و به شانس خود که چنین همراهی داشتیم ایراد می گرفتیم که امید است ماهم نیز همچون این جانباز شهید فنودی در هر حال عامل به وظیفه باشیم . ان شاء اللّه .