https://shohada.org/fa/shahid/content/338995

شناسه خبر: 338995
1401-2-22 08:09

مردی نا آشنا هر روز در مراسم حضور داشت

خاطره ای از زبان پدر شهید : در زمان مراسم ختم پسرم ، مردی نا آشنا هر روز در مراسم حضور داشت و من رفتم جلو و از ایشان سوال کردم که شما را نمی شناسم آیا پسرم بدهکار شما نبوده ؟ او گفت : پدرم من آدم مستضعف و بدبختی هستم و کنار خیابان مشغول فروختن آدامس و سیگار می باشم ، یک روز چند معتاد به من حمله کردند که پولهایم را ببرند که پسر شما به داد من رسید و آن چند نفر را فراری داده و مرا از شر آنان نجات داد