
فرمانده خاکی
نسبت به تعهد كاري فوق العاده حساس بود. اندازه ذرهاي از كار و مسئوليتش غفلت نميكرد. عشقش كار در مناطق سخت و پر خطر بود. تمام عمر خود را صرف مبارزه با ناپاكيها، اشرار، منافقين و دشمنان نظام كرد.
يادم هست سال 66 جهت سركشي به يكي از مقرهاي زير مجموعه تيپ 212 حمزه سيدالشهدا به شهر پاوه رفتيم. مقري را كه ايشان براي سركشي انتخاب كرده بود در منطقهاي قرارداشت كه هيچ گونه امكان استفاده از ماشين وجود نداشت. تقريباً نزديك به يك ساعت از سينه كشي كوهي بالا كشيديم و به آنجا رفتيم. 4 نفر نيرو در مقر مزبور خدمت ميكردند. بعد از كمي استراحت وي به ارزيابي، كنترل وظايف نيروها و رسيدگي به امور محوله پرداخت. ايشان آنچنان وقتي براي كنترل وظايف 4 نفر نيرو به خرج داد كه من احساس كردم فرآيند كاري يك لشكر را تحت كنترل دارند. البته به دليل همين دقت نظرهايش بود كه از عهده آن همه خطر در طي دوران خدمتش در مناطق غرب برآمده بود. پس از رسيدگي به امور كاري با تك تك بچهها خوش و بش كرده و با سعة صدر به درد دل آنها گوش داده و ضمن ايجاد جوي صميمي تا حد امكان مشكلاتشان را حل ميكرد. در جريان صحبت با نيروها به قدري صداقت، تواضع و صبر داشت، من كه برادر ايشان بودم و از تمامي موقعيتهاي شغلي و نظامي ايشان اطلاع داشتم با خود ميگفتم آيا ايشان واقعاً يك فرمانده رده بالاست كه اينقدر با نيروهاي خود صميمي برخورد ميكند؟
خلاصه پس از اتمام كارها پايين آمديم تا برگرديم. ديگر هوا تاريك شده بود و با توجه به حضور گروهك ضدانقلاب در منطقه جاده بسيار ناامن بود. اما به دليل شرايط كاري ايشان حتماً بايد شب را به پاوه برميگشتيم.
نيروهاي حاضر در منطقه كه از پاسداران زير مجموعه كاري ايشان بودند گفتند به همراه ماشين مسلح به دوشكا شما را اسكورت ميكنيم اما ايشان قبول نكردند. فلذا فقط ماشين را عوض كرديم و داداش با چفيه سر و صورت خود را پوشاند و در آن سرماي وحشتناك منطقه تا خود پاوه پشت دوشكا قرار گرفت و من به اتفاق راننده جلو خودرو بوديم. هر چقدر اصرار كردم طي مسير جا عوض كنيم ايشان قبول نكرد. هر جا احساس ميكرد كه خطر قطعي است خودش را بين خطر و ديگران قرار ميداد.
جواب سؤالم را كه داداش آن شب چطور سرماي سنگين را تحمل كرد و دم نزد را بعد از 20 سال پيدا كردم. وقتي كه شنيدم پيكر مطهرش در ارتفاعات جهنم دره يك شبانه روز در ميان برفها مانده بود. سلام و صلوات خداوند بر روح پاك او و كليه شهداي اسلام.
نقل از محمد مرادي برادر شهيد