
تصاویر شهید محمدصادق یغمایی
بسم الله الرحمن الرحیم کدامتان کرامت دارد از اینکه از زندان دنیا به قصر شکوهمند لقاء ا... پرواز کند «امامحسین(ع» هرکس به من پیوندد شربت شهادت نوشد و آنکس که روی برتابد هیچگاه روی فلاح را نخواهد دید . «امامحسین(ع» بنام خداوند بخشنده مهربان با نام خداوند شروع میکنم ، با نام آنکه منت نهاده بر بندگان خود و پیامبران را برای هدایت آنها فرستاد . خدا را سپاس میگویم که توفیقم داد تا در جبهههای جنگ حضور یابم و علیه دشمنان دین او به جنگ و ستیز بپردازم . خدایا شکر تو را چگونه میتوانم به جای آورم از اینکه لایقم دانستی و شهادت در راه خویش را به من بخشیدی . خدایا خود میدانم که آنچنان بنده شایستهای نبودهام که چنین توفیقی را پیدا کنم و حال که این نعمت عظیم را به من دادهای میدانم که از کرامت و بخشش خود توست . خدایا این را از تومیخواهم که گناهانم را ببخشی ، گناهانی که موجب دوری من از تو شده است .خدایا تو خود میدانی که هرگز از روی قصد و عمد نخواستهام که از تو دور شوم بلکه ناآگاهانه بوده است . خداوندا تو خود میدانی که هیچ عاشقی نمیخواهد از معشوق خویش دورشود و من هم عاشق تو هستم اگر عشق مرا به خودت قبول کنی منت نهادهای بر بنده کوچک خودت . خدایا اول پاکم کن بعد خاکم . خدایا اینک که نیستم تا خدمات پدر و مادرم را پاس دارم از تو میخواهم که در مرگ ما آنها را صبور داری . مادر و پدرم اینک شرمنده هستم از اینکه رفتهام و هیچگاه نتوانستهام دین خود را به شما ادا کنم . شما که اسانس خویش را برای راحتی فرزندتان فدا نمودید و همیشه درپی آن بودید که وسایل آسودگی او را فراهم نمائید. اینک تنها چیزی را که میتوانم بنویسم این است که از بزرگی خویش من حقیر را که بارها و بارها موجب ناراحتی و دردسر شما شدهام ببخشید و منت گذارید بر فرزندتان و از او راضی باشید که رضای خداوند متعال در رضای شماست من عاجزانه میخواهم که اگر خطائی از من سر زده است از بزرگی خویش مرا ببخشید . مادر و پدرم میدانم که شما همواره خواستار سعادت من بودید و میخواستید که خواستههای مرا برآورده کنید . اینک باید بگویم که به سعادت واقعی و به تنها چیزی که آرزویم بود رسیدهام پس خوشحال باشید که وظیفه خویش را بخوبی انجام دادید و راضی باشید که فرزندتان را در راه خدا تربیت نمودید و درآخر او را به صاحب اصلیش بازگرداندید . پس در شهادت من ناراحت نباشید چون چیزی را از دست ندادهاید بلکه امانتی را مواظبت کردهاید و به صاحب آن باز گرداندهاید میخواهم بگویم هروقت به فکر من افتادید از خدا برایم طلب بخشش کنید و صبور باشید که خداوند با صابران است . درآخر از شما طلب بخشش میکنم . برادران و خواهر گرامی اینک که نیستم از شما طلب بخشش میکنم از شما برادرانی که بسیار موجب ناراحتیتان شدهام و دیگر سخنی ندارم بجز اینکه بگویم هر چه شما کردید و پدر و مادر بزرگوار ، پدر و مادری که عمرخودشان را برای آسایش تمامی ما گذراندهاند . میخواهم بگویم دو چیز را وقتی در شهر میبودم بیشتر دوست میداشتم و برای رسیدن به آنها میسوختم یکی جبهه رفتن بود که خداوند توفیق آن را به من داد و تنها آرزویم که شهادت بود برآورده کرد. و دوم پایگاه مقاوت بود ، پایگاهی که روزگاری صفدرخانی و قبلهزاده و حمیدیا و مجید حباب عضو آن بودند و برای آن زحمات فراوانی را متحمل شدند و حال که نیستم آرزوهایی که در پی رسیدن آن بودم برای تمامی برادران عضو پایگاه مینویسم . اول آرزویم این بود که معنویت یکایک برادران بیشتر شود زیرا با معنویت است که پیروزی حاصل میشود و این معنویت به دست نمیآید مگر با توکل به خدا و شرکت در جلسات قران و دعا . برادران عزیز از تفرقه بپرهیزید که دشمنان درکمین همین مسئله هستند تا شما را از پای درآورند عزیزان بزرگوار باید بدانید که اگر جبهه دانشگاه است کسانی به این دانشگاه راه مییابند که خود را آماده کرده باشند و بعضی از این آمادگیها با رفتن به پایگاه بدست میآید دیگر سخنی ندارم غیراز اینکه از شما بخواهم بد اخلاقیهای مرا ببخشید و از خداوند سبحان برای من طلب آمرزش کنید . درآخر ای پدر و مادر و ای برادرا