https://shohada.org/fa/shahid/content/364582

شناسه خبر: 364582
۱۴۰۳-۹-۱۹ ۲۲:۱۲

وصیت نامه شهید رضا مرتضایی

بسم الله الرحمن الرحیم ولا تقولوا لمن یقتل فی‌سبیل‌ا... امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون وآن کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه زنده‌اند و حتما شما هم این حقیقت را درک نخواهید کرد. ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد . ( امام خمینی ) بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان اسلام و شهیدان ایران اسلامی بخصوص جنوب غرب ایران . بنام خدای که روزی ما را به دنیا آورد و با روزی حلال ما را بزرگ کرد و دو باره ما را از دنیا می‌برد و ما نباید در باره این کار خداوند بخشنده مهربان ترسی داشته باشیم . بنام خدای نوح (ع) نبی ا... و بنام خدای ابراهیم بت شکن حبیب ا... و بنام خدای موسی‌کلیم ا... و بنام عیسی روح ا... و بنام خدای محمد (ص) رسول ا... و بنام خدای علی ولی ا... و بنام خدای حسین(ع) ثار ا... و بنام خدای مهدی صاحب الزمان بقیة ا... و بنام خدای خمینی حزب‌ا... . خدایا شاکرم از اینکه واقعا بنده تو باشم و برخود می‌بالم از اینکه پیرو دین تو باشم و باعث افتخار من است که رهر و پیامبران و ولی‌یان خوبانم . خدایا از تودرخواست می‌کنم که تا مسلمان واقعی نشدم مرا از این دنیا مبر و اگر صلاحت این است که جانم را فدای دینت کنم . خدایا قلم عفو بر اعمالی که رضای تو درآن نبود بکشان . با سلام و درود بر جمیع انبیا از حضرت آدم تا حضرت خاتم الانبیا محمد مصطفی و با سلام و درود بر حجتهای بر حقت از علی مرتضی مولا(ع) تا آخرین حجت برزمین مهدی موعود هستی عالم بشریت .و با سلام و درود بر امام حاضر حسین زمان رهبری قاطع و امام کفر ستیز روح ا... خمینی و با سلام و درود بر تمامی شهدای اسلام از صدر تا آخرین شهدای جنوب غرب ایران و خانواده‌های گرامیشان . و با سلام و درود بر خانواده بسیار عزیز و بزرگوارم که مرا در محیطی تربیت کرد تا بتوانم مسیر حق را از باطل جدا کرد و به فضل و کرم خدا و رهبری امام گونه حسین زمان خمینی عزیز راه حق را در پیش گرفته تا بدینجا کشانده شدم که اگر جبر زمان مکان به من اجازه نداد که در هنگام تنهایی سرور شهیدان حسین ابن علی(ع) و فریاد کمک خواستن آن به یاریش بشتابیم ولی حالا که از هر طرف در جبهه گسترده‌تر از آن زمان ودشمنانی خطرناکتر اسلام به ستیزه برخیزم و اگر از این راه جان ناقابل خودم را فدای دین و اسلام و امام عزیز بکنم . باز هم آرزو دارم که ای کاش بیشتر می‌توانستم به اسلام خدمت کنم و بیشتر از این نتوانستم که با دشمنان مبارزه کنم . اما چند کلمه‌ای با خانواده عزیزم و دوستانم وصیت دارم . اول از پدر بزرگوارم می‌خواهم که مرا ببخشید چون که چند سال زحمت مرا کشیدی و مرا جوری تربیت کرد تا بتوانم روزی برای دین و اسلام و خداوند مهربانم بجنگم و مبارزه کنم و دشمنان آنها را به نابودی بکشانم و به آرزوی خودم برسم . آری آرزوی من این بود که به شهادت برسم و این هم نصیبم شد . و ای پدر عزیزم شما واقعا باید افتخارکنی که هم چنین فرزندی داشتید و در راه دین و اسلام و خداوند هدیه دادید. و شما نباید هیچگونه ناراحت باشید برای شهادت من چون که من عزیزتر از علی اکبر و علی اصغر که نبودم و خواهشی که از شما دارم این است که مبادا برای شهادت من ناله و زاری کنید چون وقتی که شما بعد از شهادت من ناله و زاری می‌کنید ممکن است یاران اسلام ناراحت بشوند و دل دشمنان اسلام شاد و روحیه آنها هم قوی می‌شود. خوب پدرجان من خواهشی که از شما دارم این است که وقتی که من به شهادت می‌رسم مرا در حسینیه به خاک نسپارید چون که حسینیه قبرستان نیست بلکه جای عزاداری امام حسین است و مرا بیرون از حسینیه به خاک بسپارید که هم به نام گلزار شهدا باشد و هم قبرستان . خوب پدرجان درآخر وصیت خودم باز هم می‌گویم اگر من در این چند سال به شما اذیت کردم و شما را ناراحت کردم و در خانه هم اگر کاری کردم که مورد قبول شما نبوده باید از ته دلتان ازمن راضی باشید و اگر کسی هم آمد که از من ادعای طلبکاری شما قبول داشته باشید .و از جانب من اگر در مدت این چندسال به قومان و خویشان کاری کردم که آنها ناراحت شدند از آنها حلال بودی بطلبید و آنها را راضی کنید و نماز و روزه این چند سال مرا هم بجا آورید . اما چند کلمه‌ای با مادر مهربانم وصیت دارم ای مادر عزیز و مهربانم اول که باید واقعا مرا ببخشید و مرا حلال کنید چون که در این مدت چند سال بسیار زحمت برای من کشیدید و به پای گهواره من بیدار نشستید که مبادا من رنج بکشم . خوب مادرجان من از شما می‌خواهم وقتی خبر شهادت مرا به گوشتان می‌رسد ناراحت نشوی و می‌خواهم زینب‌وار صبر و استقامت کنی که دشمنان اسلام هیچ خوشحالی بکنند و مبادا بعد ازشهادت من ناله و زاری کنی که ناگهان یاران اسلام ناراحت بشوند و دشمنان اسلام شاد و خندان بشوند و روحیه آنها هم قوی بشود . مادرجان شما باید افتخارکنی که توانستی همچنین فرزندی را بزرگ کنی و یک روزی برای اسلام هدیه بدهی و انشاا... که خداوند به همه خانواده‌های شهدا و مادرهای شهدا صبر و استقامت بدهد و به شما هم همچنین و از شما هم خیلی خیلی ممنون و متشکرم از اینکه شیرت مرا شیرکرد تا بتوانم برای اسلام و خداوند مبارزه کنم و به شهادت برسم . واگر من در خانه به شما اذیت کردم و شما هم ناراحت شدی باید مرا ببخشید . و مادرجان من خیلی خیلی دلم می‌خواست که این زحمتهاییکه برای من کشیدید در آخر پیریتان برایتان جبران کنم اما که دیدم دین اسلام و مظلومان درخطر هستند به سوی آنها شتافتم و آنها را یاری دهم که دیگر نتوانستم در آخر پیری عصای شما را بگیرم و به شما کمک دهم انشاا... که اول خداوند زحمتهای شما را جبران می‌کند درعوض من برایتان و بعد هم برادرهایم به جای من به شما کمک می‌کنند و نمی‌گذارند که شما رنج بکشید . چند کلمه‌ای به خواهر گرامیم وصیت دارم . ای خواهر مهربانم انشاا... که من در مدت این چند سال به شما هیچ گونه اذیت نکردم و شما هم ناراحت نکرده باشم و اگر یک وقتی من شما را اذیت کردم شما باید مرا حلال کنید و از من راضی باشید چون که من نمی‌خواستم شما را اذیت کنم اما ممکن است که شیطان من را فریب داده باشد . خواهر گرامیم من خواهشی که از شما دارم این است نمی‌خواهم وقتی که من به شهادت می‌رسم شما برای شهادت من ناراحت بشوی و ناله و زاری کنی که ؟؟؟یاران اسلام ناراحت بشوند و دشمنان اسلام هم خوشحال بشوند و آنها شادی کنند . و من خواهشی که از شما دارم این است که زینب‌وار صبر و استقامت داشته باشید و حجابت هم را رعایت کنی که یک زن نمونه در ایران اسلامی و جهان شناخته بشوی . خواهرجان من می‌دانم که شما در این مدت چند سال زحمات زیادی برای من کشیدید و اما من نتوانستم این زحمتهای شما را جبران کنم اما چکنم که دین اسلام و خداوند واجب فرمود انشاا... خداوند در عوض من جبران زحمات شما می‌کند. اما چند کلمه‌ای با برادرهایم وصیت دارم . خوب برادرهای عزیزم اول که باید شما مرا ببخشید چون که ممکن است که من در مدت این چند سال به شما زحمت داده باشم و شما را اذیت کرده باشم و شما از دست من ناراحت شده باشید باید واقعا که مرا حلال کنی . اگرهم به شما آزار دادم هم درخانه و بیرون از خانه و موجب ناراحتی شما شده باشد باید مرا حلال کنی‌و راضی باشی . از شهادت من مبادا ناراحت بشوی و ناله و زاری کنی چون که عزیزتر از امام حسین و یارانش نیستم که آنها روزی در صحرای سوزان کربلا بالبی تشنه به شهادت رسیدند و من خواهشی که از شما دارم این است که شما بجای من به پدر و مادر کمک کنی که مبادا آنها در آخر پیری رنج و زحمت بکشند و اگر من نتوانستم زحمتهای آنها را جبران کنم شما به جای من برایشان جبران کنی . و اگر هم که می‌توانی به جبهه‌ها بروید و اگر توان به جبهه رفتن را نداری در پشت جبهه کمک کنی به رزمندگان اسلام و آنها را یاری برسانید تا هرچه زودتر راه بسته شده کربلا باز شود چند کلمه‌ای هم به دوستانم وصیت دارم ای دوستان مهربانم اگر من در مدت این چند با شما بودم و با اخلاقی بد و رفتار ناراحت کننده خودم شما را اذیت کردم و شما ناراحت شدید از دست من راضی باشید و مرا حلال کنید و خواهشی که از شما دارم اگر توان به جبهه رفتن داری که بروید به جبهه و صدام را نابود کنی و اگر هم نمی‌توانی که به جبهه‌ها بروید در پشت جبهه به رزمندگان کمک کنی که تا آنها بهتر بتوانند با دشمن مبارزه کنند. والسلام.