https://shohada.org/fa/shahid/content/364592

شناسه خبر: 364592
۱۴۰۳-۹-۱۹ ۲۲:۲۴

وصیت نامه شهید عباس علی مدعی حجت آبادی

بسم‌الله الرحمن الرحیم با سلام به رهبر عزیز امام خمینی و سلام بر شهیدان. در این مرحله از زمان که انسان متعهد ومسئول باید تصمیم نهایی خود رااتخاذ نماید یا درجه والای شهادت و یا ذلت و خواری را یکی از این دوراه را. من بعنوان یک مسلمان مقلد امام راه اولی را انتخاب کردم و با عشق به شهادت در مرز جنگ با کفار بعثی صیهونیستی پرداختم مگر از حسین (ع) بالاتر هستم یا ارزش جانم بیشتر. ای مردم مسلمان ما برای خاک جنگ نمی‌کنیم ما برای اسلام عزیز می‌جنگیم. خانواده عزیزم شاید لحظه‌های آخر باشد که وصیتنامه‌ام را می‌نویسم دیگر احساس می‌کنم که مرگ مرا در می‌یابد . دنیا بر هرکس وسیله‌ای است زودگذر و آخرت با مردن می‌آید پس نباید به دنیای فانی زودگذر دل بست و بایستی برای حرکت به جایگاه همیشگی و جاوید آماده شد . هرکس در این مدت عمر خود را به اخلاق پسندیده گذرانده و نفس خود را پاکیزه ساخت فردای قیامت در آن میدان امتحان سبقت می‌گیرد و بهشت را خریداری می‌کند. بدانید عزیزانم که راضی نیستم کسی برایم گریه کند مگر برای گناهانم و بیاد علی‌اکبر امام حسین(ع) و فقط برای خدا باشد و زندگی ما در دنیا فانی است و وسیله‌ای برای ورود به جهان دوم که آخرت باشد. دیگر عرض ندارم فقط از شما می‌خواهم که به نماز اهمیت فوق‌العاده قائل شوید انشاا... که مورد عفو و بخشش خداوند قرار بگیرید. عزیزانم خیرات را فراموش نکنید و همیشه خدا را درنظرداشته باشید و فقط برای خدا زندگی کنید اوست که به ما هستی بخشیده و در هر موقع بخواهد می‌گیرد . باید به عرض خانواده‌ام و امت شهید پرور ایران بخصوص مردم یزد برسانم که من به این دلیل به جبهه‌های حق علیه باطل شتافتم که خود را مسئول دیدم چون بریک شخص مسلمان جهاد واجب است و وقتی دیدم این جنایتکاران صدامی به مرزهای اسلامی ما حمله کردند و دین ما را به باد می‌دهند خونم بجوش آمد و از همان روزهای اول عشق به جبهه در سرم پروراندم و چون بدهی داشتم و برنامه زندگیمان جور نبود نتوانستم در جبهه شرکت کنم ولی عاقبت حوصله‌ام سر رفت و درسال 1362 در 15 فروردین به اصفهان برای آموزش حرکت کردم و در روز 18/2/1362 عازم جبهه شدم. پیامم به پدران و مادران این است که جلو فرزندان خود را نگیرند به آنها اجازه بدهند که به جبهه بروند مگر فرزندان آنها عزیزتر از علی‌اکبر است آن فرزند که خداوند به آنها داده است و باید در راه خدا بدهند با آگاهی به راهم امیدوارم که دراین راه به شهادت نائل‌شوم. پدرم از تو می‌خواهم که از شنیدن خبر شهادت من ناراحت نشوید و بگوئید خدایا شکر که روزی به من فرزند دادی و امروزه من هم در راه تو داده‌ام و ای مادر عزیزم مبادا در روز شهادت من گریه کنی . و شما ای خواهران عزیزم و برادر عزیزم مبادا گریه کنید در روز شهادتم . وقتی من شهید شدم بگویید افتخارمی‌کنیم که همچون برادری را در راه خدا دادیم ومرا در کنار شهیدان در مزار یزد خلدبرین بخاک بسپارید. و ای مردم امام را دعا کنید که نعمت الهی است. و پیام من به ملت ایران این است که وحدت کلمه را حفظ کنند و نگذارند این ضد انقلابیون دراین گوشه و آن گوشه ظلم کنند بکشید آنها که شما پیروزید. خانواده گرامیم که چند سال زحمت کشیده‌اید تا مرا بزرگ کرده‌اید باید ببخشید که من نتوانستم وظیفه خودم را انجام دهم و زحمتهای شما را جبران کنم. پدرم من خیلی برای شما باعث درد سر شدم. از شما می‌خواهم مرا ببخشید و دیگر آن لحظات را بیاد نیاورید و طلب آمرزش برایم کنید. و ای مادرم خواهش می‌کنم مرا ببخشی که خیلی زحمت برایم کشیدی و آن روزها که پای مادر عزیزم می‌نشستم زحمتهایی که من بچه بودم برایم کشیده بودی برایم تعریف می‌کردی البته با گریه و حال از تو مادر عزیز و همشیره‌هایم و برادر عزیزم جلال و تمام فامیلها خواهش می‌کنم که بعد از مرگم لباس مشکی نپوشید و هیچگونه ناراحتی و غصه‌ای نداشته باشید چون دشمنان ما زمانی شکست می‌خورند که پدران و مادران شهدا را خوشحال ببینند. فقط از شما خانواده‌ام تقاضا می‌کنم از هر که می‌دانید من با او رابطه داشته‌ام حلال بودی برایم بطلبید و از خدا بخواهید که مرا ببخشد و بیامرزد و جنازه‌ام را که آوردند تمام دوستانم در تشییع جنازه‌ام شرکت کنند و مرا حلال کنند. مرا در خلدبرین در کنار دوست عزیزم شهید عبدالکریم بخاک بسپارید و اگر جا نبود در حدود او مرا به خاک بسپارید و تمام وسائل که دارم اختیارش پدرم و برادرم دارند و هر کارش می‌خواهند بکنند و فقط بدیهایم را فراموش نکنید و از برادرم جلال می‌خواهم که از پدر و مادر عزیزم بخواهد که از من راضی باشند و مبادا یک وقت تو برادر عزیز کوتاهی در حق پدر و مادر بکنی من که کوتاهی کردم و امیدوارم که خدا مراببخشد . فقط تنها وصیتم این است که از من راضی باشید . امام عزیز را دعاکنید ... والسلام علیکم ورحمه‌ا... و برکاته. نماز و روزه سه سالم را بخرید. بدهیهایم را بدهید و طلب آمرزش برایم بکنید. خدایا مرا ببخش. مورخ 62/4/31 در شب جمعه دراستان کردستان خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رانگهدار شهیدان زنده‌اند الله اکبر بخون آغشته‌اند الله اکبر.