شهید علی منعمی گستج

کد ایثارگری:
۶۷۱۸۸۷۲
نام پدر:
غلامرضا
محل تولد:
ایران ، استان خراسان جنوبی ، شهرستان فردوس ، گستج ،
تاریخ تولد:
1346/11/08
شغل:
پاسداروظیفه
تحصیلات:
دیپلم
تاریخ شهادت:
1367/04/30
محل شهادت:
سومار
زندگینامه

شهید منعمی در سال ۱۳۴۶ در روستای گستج از توابع شهرستان فردوس دیده به جهان گشود زندگی نوین و کودکی خود را در خانواده متدین آغاز کرد در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدائی را در همان روستای زادگاهش گذراند و چون از همان ابتدا علاقه خاصی به کارهای فنی داشت در یک کارگاه صافکاری ماشین مشغول به کار شد پس از مدتی صافکاری و شاگردی ، مهارت لازم در حد یک استادکار به دست آورد شهید منعمی در اوائل نهضت امام خمینی و جوش و خروش نوجوانانی بود که به مسائل سیاسی آنچنانکه باید و شاید آشنایی نداشت تا اینکه انقلاب پیروز شد و نهادهای انقلابی مثل جهاد و سپاه و بسیج تشکیل گردید در شروع جنگ تحمیلی که تقریباً به حد بلوغ می رسد به همراهی چند نفر از جوانان روستا برای نام نویسی و عضویت در بسیج و طی دوره های آموزش نظامی نام نویسی کرده و پس از طی دوره آموزشی آماده شرکت در میادین نبرد حق علیه باطل شدند که پس از طی دوره آموزشی آماده شرکت در میادین نبرد حق علیه باطل شدند که پس از یک توقف یک ماهه برای مدت ۳ ماه در دفعه اول راهی جبهه جنگ شدند و در منطقه عملیاتی غرب کشور با دشمنان بعثی وارد نبرد و ستیز شدند و سه ماه مأموریت جنگی به پایان رسید و برای استراحت و تجدید قوا ه شهرستان مراجعت و مجدداً برای مدت ۲ ماه دیگر نیز به جبهه رفت که در این گیرودار دوران سربازی را باید طی می نمود که چون نیروهای جهادی به نحوی به کار و عملکرد خوب او آگاه بودند از او دعوت کردند دوران سربازی را در جهاد طی کند او هم پذیرفت و برای انجام خدمت وظیفه عازم منطقه عملیاتی و جنگی سومار شد که در طول این دوره جدید از طریق پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی بارها به جبهه رفته و در عملیات مختلفی شرکت کرد که سرانجام در همان منطقه سومار در اثر جراحات شیمیایی دشمن از ناحیه قلب مجروح و مدتی در بیمارستان باختران و همدان بستری بودند که پس از شهادت چون فاقد پلاک بوده اند مدتی جنازه ایشان مفقودالاثر بوده است.

خصوصیات اخلاقی شهید از قول والدین

علی پسر خوبی بود همیشه دنبال کارهای خیر بود وقتی که از مناطق جنگ یا شهرستان به روستا می آمد از دوستان و همسایگان به خصوص ضعفا به طور حتم سرکشی می کرد و مهربانی می نمود بارها مشاهده می شد نیمه های شب از خانه بیرون می رفت که کسی متوجه نمی شد کجا می رود پس از چند شبی که او را تعقیب کردند می دیدند به مسجد می رود و در گوشه ای از مسجد به نماز و راز و نیاز با خدا مشغول است رکوع و سجده های طولانی او هنوز در اذهان مشهود است.

او از همان ابتداء کودکی علاقه خاصی به مجالس و محفل داشت.

نسبت به پدر و مادر خیلی محبت می کرد و خیلی هم با ادب بود.

نمازش را اول وقت می خواند به طوریکه امامت جماعت مسجد محل می فرمود که هر وقت من وارد مسجد می شدم می دیدم شهید منعمی در مسجد مشغول است.

تابع امام و رهبری بود و همین تبعیت از امام و ولایت فقیه بود که مقید به اجرای فرمان ایشان و شرکت در میادین نبرد حق علیه باطل گردید.

بهشت را پرواز به سوی خدا و آزاد شدن از دنیا می دانست.

یک روز از جبهه آمده بود مرخصی برادرشان از شهید سؤال کرد علی جان تو در جبهه چه کار می کنی و چه شغلی انجام می دهی گویا با تانکر آبرسانی خط مقدم تردد می کنی و در جواب گفت آرزو دارم در جبهه جنگ شهید شوم و جنازه ام مفقودالاثر گردد.

دلنوشته ها
بمنظور درج دلنوشته می بایست ابتدا در سایت ثبت نام بفرمایید.