شناسه: 100039

شیوه مولا علی (ع)

دو تا پسر قبل از علی بود که هر دو در سن کودکی فوت نمودند. سومی كه، علی بود به دنیا آمد، اسم او را علمدار گذاشتم تا سال اول دبیرستان او علمدار بود و بعد اسم خودش را علی گذاشت. آخردوره دبیرستان بود كه گفت می خواهم به جبهه بروم و ما نگذاشتیم و گفتیم درس را ادامه بده. چون پدر و برادرش هر دو به مدت چهار سال در جبهه بودند. او دانشكده افسری قبول شد و دو سال در تهران بود. پسری خیلی فعال و زرنگی بود. او همیشه خوش اخلاق و خونگرم بود. از وقتی كه اسمش را عوض كرد می گفت زندگی من باید مثل زندگی حضرت علی (ع) بشود.

روی فرش نمی نشست می گفت شیوه ی من شیوه ی علی است. به مادر و پدرش خیلی احترام می گذاشت. او خیلی با ایمان و متدین بود. همیشه سفارش می كرد نماز صبح مان قضا نشود. بیشتر از همه مادر و خواهرش را دوست می داشت و آرزو داشت كه برای مادرش ماشین لباسشویی بخرد و خواهرش را با خرج خودش دكترشود. او قرآن و مفاتیح می خواند نماز و روزه اش سر وقت بود. با اقوام رابطه ی گرمی داشت با آدم های بد معاشرت نداشت.

همه كارهایش را برای رضای خدا انجام می داد. همیشه اسم خدا را بر زبان داشت به حجاب خیلی اهمیت می داد. به خواهرش می گفت بدون چادر و مقنعه بیرون نروید، با نامحرم حرف نزنید. چون نامحرم حرام است، به مادرش می گفت هیچ گاه نگذارید موهایت از زیر مقنعه معلوم شود تا نامحرم موهایت را ببیند. من اگر شهید شدم صبور باش و راه خدا را پیش بگیر و طوری رفتار كن كه در شأن مادر شهید باشد. او مادربزرگش را بسیار دوست داشت. همیشه برای او هدیه می خرید و سفارش او را به مادرش می كرد و می گفت مبادا اورا اذیت كنید. بسیار صبور بود.

به خانواده سفارش می كرد هیچ گاه ناراحت مادیات نباشید. روزگاری می رسد كه وضع آنها نیز خوب می شود و خانواده را دلداری می داد. او به ورزش نیز علاقه مند بود. ورزش كاربود و در رشته جودو فعالیت می کرد و در مسابقات نیز شركت می كرد. صبح ها از خواب بیدار می شد و نماز می خواند و به كوهنوردی می رفت. او نظم و نظافت را نیز خیلی رعایت می كرد و همیشه به ما و دیگران تذكر می داد.

او خیلی به فقرا و مستمندان كمك می كرد. یكی از آشنایان كه آدم فقیر و بی كسی بود همیشه به خانه می آمد و می گفت مادر لباس هایش را بشویید و در اینجا حمام كند به او غذا دهید می گفتم پسرم شاید پدرت ناراضی باشد كه مرد غریبه را به خانه می آوری. می گفت نه مادر خدا راضی است خدا خوشحال می شود او حتی خودش ریش های آن مرد را می زد و او را مرتب و آراسته میكرد. او همچنین به ائمه اطهار علاقه زیادی داشت در مراسم عزاداری سالار شهیدان در هیئت خودمان بسیار فعال بود و نظم را در آن منطقه برقرار می ساخت. شهید باقرزاده در عملیاتی كه با قاچاق چیان درگیر شد كشته شد و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

نقل از مادر شهید

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه