امدادهای غیبی
به روایت از ابراهیم باقری : روز در حال دوش گرفتن در حمام صحرایی در منطقه جنوب بودم که ناگهان اصابت یک شئی آهنی را بر روی سرم حس کردم و دیدم که آن شئی آهنی یک مرمی بزرگ است که متعلق به فشنگ شلیک شده ای می باشد. با این وجود به خواست خدا هیچ گونه صدمه ای ندیدم وحتی یک قطره خون بر روی سرم جاری نشد و فقط داغی مرمی را حس کردم و در آنجا از خدای قادر و متعالی که همه چیز طبق خواست و نظر او شکل می گیرد، شکر نموده و دست به آسمان بلند کردم و دعا نموده و از خداوند سپاس و شکرگذاری کردم.
ثبت دیدگاه