شناسه: 110160

ایثار و فداکاری

به روایت از حیدر شخمگر : یک شب با برادرم محمد و تعدادی از رزمندگان در سوله نشسته بودیم که مسئول غذا آمد و گفت : به یکی از سنگر ها غذا نبرده اید و آتش دشمن هم زیاد است . کدامیک از شما حاضر هستید که با ماشین ،غذا ببرد ؟ راننده ها به یکدیگر نگاه می کردند که ناگهان محمد گفت :من حاضرم و بلافاصله ماشین را برداشت و غذا را برد و برگشت.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه