توجه به امور معنوي
راوی غلامحسین ناظمی نژاد : یک شب در ماه محرم من و یدالله با هم از سر کار کشاورزی به خانه بر می گشتیم. در بین راه که می آمدیم هیئتی در مسجد مشغول عزاداری بود. یدالله به من گفت: بیا برویم مسجد و عزا داری کنیم. من گفتم: خسته هستم و نمی توانم بیایم. یک لحظه دیدم برادرم دستم را گرفت و مرا وارد مسجد کرد و گفت: حیف است انسان این فرصت ها را از دست بدهد چون خیلی کم به دست می آیند. بالاخره در مراسم عزاداری آن شب ، شرکت کردیم و بعد از این که مراسم تمام شد نه تنها خسته نبودم بلکه بسیار روحیه ی خوبی پیدا کردم و از برادرم تشکر کردم که مرا به آن مراسم برد.
ثبت دیدگاه