شناسه: 114825

خاطرات نحوه مجروحیت

به روایت از شیرین مقدادی : قالب پنیر عراقی! در عملیات کربلای 5 باتفاق چند نفر از دوستانش بطرف خاکریز دشمن می روند و از تونلهای پرپیچ و خمی که اجساد عراقیها در آنها برروی هم ریخته بود عبور می کنند . در همین حین صدای چند عراقی را به وضوح می شنوند . جلوتر که می روند آنها را در حالت عیش و نوش می بینند . کنار شهید و دوستانش بسته های پرس شده قالب پنیر دیده می شد. آنها را برداشته و می بینند که بر چسب شرکت عراقی بر آنها حک شده است . عراقیها صدای این عزیزان را می شنوند و فریاد می زند ...الایرانیون!.... الایرانیون!... شهید دوستانش قالبهای پنیر را بطرف عراقیها پرتاب می کنند و عراقیها به خیال اینکه نارنجک است خود را بر زمین می افکندد . این نشانگر سستی ایمانشان است که خدا را نمی شناسند و با او فرسنگها فاصله دارند . شهید بهمراه دوستانش به عقب بر می گردد اما عراقیها بدنبالشان می آیند و در همین اثنا خمپاره ای در نزدیکی شهید برزمین می افتد و او را موج می گیرد و هنگامی که چشم می گشاید که در بیمارستان بستری است .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه