شناسه: 114886

امر به معروف و نهی از منکر

به روایت ازاکبر دل خوش دولت آبادی : براتعلی بعد از ترک تحصیل برای کارکردن به تهران آمد و درآنجا باهم یک خانه گرفتیم . یک شب دیر به خانه آمد و بنده نگران شدم وقتی آمد پرسیدم پس چرا دیر آمدی ؟ گفت: درراه که به خانه می آمد دیدم دو پسر مزاحم دو دختر شده اند و آنها را اذیت می کنند رفتم نزدیک و آنها را امر به معروف ونهی از منکرکردم ولی آنها توجهی نکردند و به کارخود ادامه دادند . وقتی دوباره این موضوع را تکرار کردم آن دو گفتند : به تو ربطی ندارد در آن موقع بین ما درگیری پیش آمد که دراین موقع برادران کمیته رسیدند و با شکایت آن دو دختر آن جوانها را دستگیر کردند به همین دلیل من امشب دیر به خانه رسیدم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه