شناسه: 115065

لحظه و نحوه شهادت

به روایت از ابوالفضل بکائیان : قبل از شهادت شهید لعل، ما با هم به رودخانه رفته بودیم برای شنا کردن. در ضمن ما پلاکهایمان را سر جیبمان می بستیم. آنروز مهدی پلاکش را توی جیبش گذاشته بود که در حین شنا کردن،یک مار را دیدم که به شهید گفتم وایشان با دست بر روی مار زد واز آب خارج شدیم. بعد یک خمپاره به آب افتاد وچند بار کمانه کرد تا منفجر شد. من به ایشان گفتم:بیا برویم امروز روز خوبی نیست. ولی ایشان گفت: نه من تازه می خواهم شنا کنم، شب من به اهواز آمدم چون امتحان کنکور داشتم به همین خاطر به ایشان گفتم که به جای من به سنگر برود ونگهبانی بدهد. آن شب ایشان برای آوردن گلوله ها به جلو می رود که در اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت می رسد وچون لباس من را به تن کرده بود وپلاکش هم توی جیبش بود، ایشان را به عنوان شهید بکائیان به نیشابور آوردند. اما دوباره ایشان را به اهواز آوردند وبعد از شناسایی ومشخص شدن نام اصلی ایشان را به نیشابور آوردند وبعد از برگزاری مراسم با شکوه تشییع جنازه به خاک سپردند.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه