نوافل و نماز شب
به روایت از زهرا ذاکر : احمدرضا مجروح شده بود به علت شدت جراحات نمی توانست به مسجد برود. یک روز در خانه با هم نماز می خواندیم همین که نماز تمام شد بلند شدم بروم به غذا سر بزنم می ترسیدم بسوزد احمدرضا دستم را گرفت و گفت: چرا زود بلند شدی و تعقیبات نماز را نخواندی هر وقت بخواهی می توانی بروی آشپزخانه سر بزنی ولی همیشه برای تعقیبات نماز وقت نیست.
ثبت دیدگاه