شناسه: 128523

خواب و روياي ديگران درمورد شهيد

راوی نساء بیگی: بعد از شهادت همسرم رضا یک شب خواب دیدم در آشپزخانه مشغول آش پختن هستم ناگهان همسرم رضا را دیدم که وارد آشپزخانه شد ، خیلی خوشحال شدم و گفتم : چه عجب ، بالاخره از ما سری زدی ، دلم خیلی برایت تنگ شده بود ، آشم حاظر بود ، یک کاسه آش دادم به ایشان تا بخورد ، گفتم از جایی که هستی برایم تعریف کن ، جایت چطور است : گفت : همسر عزیزم از شما خواهش می کنم برای من گریه نکنید چون هرموقع که شما یا مادر گریه می کنید من در فشار و عذاب هستم ، جایم الان خیلی راحت است و هیچگونه مشکلی ندارم ، وقتی آش را خورد کاسه را به من داد ، دیدم در داخل کاسه یک تکه پارچة سبز رنگ است و از خواب بیدار شدم ، که یک روز آش نذری داشتم وقتی کاسه های خالی آش را آوردند دیدم داخل یک کاسه پارچة سبز رنگی است و آن را یادگاری نگه داشتم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه