توصیه های شهید
به روایت از حسین باقرزاده : از همان دوران کودکی فرزندم مصطفی باقرزاده به ایشان الهام شده بود که به شهادت خواهد رسید. یادم هست یک روز هنگام اذان ظهر بود و من جلوی خانه نشسته بودم. ایشان نزد من آمد و گفت: پدر جان بلند شو برو هنگام نماز است نمازت را بخوان. گفتم: پسرجان می خواهم جایی بروم کار دارم. می خواهم بروم سر کار تا موقع ای که بزرگ شدی برای شما زن بگیرم. در جوابم گفت: نمی خواهد از الان به فکر من باشید. نماز از هر کاری مهمتر و واجب تر است. از کجا معلوم من تا آن موقع زنده باشم شاید دیدی شهید شدم.
ثبت دیدگاه