عشق شهادت
یک روز من در پایگاه بسیج و در جمع دوستان برادرم علیرضا که همگی به شهادت رسیدند بودم که باهم صحبت و شوخی می کردند و نکات مورد بحث این بود که هرکدام دوست دارند به نحوی به شهادت برسند که حمیدرضا گفت : من دوست دارم شهید بشوم همه چیز را در راه اسلام بدهم و حتّی دوست ندارم جنازه ام برگردد .
ثبت دیدگاه